وحیدیسم

درباره ادبیات، تکنولوژی، آزادی و ...

وحیدیسم

درباره ادبیات، تکنولوژی، آزادی و ...

روز وبلاگستان فارسی

  • ۱۶ شهریور به روز وبلاگستان فارسی شناخته می‌شود. گفتم بد نیست که در این روزی مطلبی برای این وبلاگستان بنویسم. امروز عده‌ی زیادی بر این باور هستند که وبلاگستان فارسی مُرده است. آن‌ها فکر می‌کنند که در عصر شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌های موبایلی دیگر وبلاگ‌نویسی خیلی دموده و قدیمی شده است. با این استدلال که با وجود کانل‌ها و گروه‌ّهای تلگرامی دیگر چه کسی حوصله وبلاگ‌نویسی و وبلاگ‌خوانی دارد وبلاگ را منسوخ و مربوط به اوایل پیدایش وب می‌دانند. شاید این روزها وبلاگستان فارسی حال روز خوبی نداشته باشد اما نمرده است. نفسش به شماره افتاده اما قطع نشده و نخواهد شد؛ هنوز هم کسانی هستند که وبلاگ را به کانال‌های تلگرام و استاتوس‌های فیسبوک ترجیح دهند. به این دلیل که مطالب در وبلاگ‌ها ماندگارتر است، مطالبی که داخل وبلاگ نوشته می‌شوند برعکس کانال‌های تلگرام قابل استناد هستند.
  • هر روزی که به وبلاگم سرمیزنم از خودم سوال می‌کنم چه اتفاقی برای وبلاگستان فارسی افتاد.  زمانی بود که وبلاگستان فارسی نه یک موج نو که یک سونامی غول‌پیکر بود که تمام وب را در بر گرفته بود و زیر و زبر کرده بود اما جالا هیچ خبری از آن سرکشی نیست. رام و آرام در جوی حقیری به مسیر خودش ادامه می‌دهد. یک دلیلش می‌تواند شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌های موبایلی باشد، یک دلیل‌اش هم تغییر سلیقه وبلاگ‌نویسان است. امروزه کمتر وبلاگ‌نویسی را می‌توان پیدا کرد که از روزمرگی‌هایش بنویسد. وبلاگ‌نویس‌ها ترجیح می‌دهند جای روزانه‌هایشان به مطالب تخصصی بپردازند که مخاطب خاص دارد. یک عده‌ای هم در این بین هستند که تب کسب درآمد اینترنتی دارند. این‌ها کسانی هستند که به صورت فله‌ای وبلاگ ایجاد می‌کنند و در وبلاگ‌هایشان به تبلیغ یک محصول یا وب‌سایت مشغول هستند، برای فریب مشتری عوانین جذابی برای وبلاگ و یادداشت‌هایشان انتخاب می‌کنند و وقتی که وارد وبلاگ‌شان می‌شوی متوجه می‌شوی که سرت تا کجا کلاه رفته است. متاسفانه این افراد کم نیستند و رمق وبلاگستان فارسی را گرفتند. اما گذشته از همه این‌ها مهمترین دلیل حال خراب وبلاگستان تنبلی خود ما وبلاگ‌نویسان است.
  • چطور شد که ما وبلاگ‌نویسان آنقدر تنبل شدیم. بعضی از ما وبلاگ‌نویسان به کلی قافیه را باختیم و تسلیم شبکه‌های اجتماعی شدیم، آن عده‌ای هم که باقی ماندیم حوصله‌ای برای نوشتن نداریم و گاهی می‌شود که چندین ماه می‌گذرد و یادداشتی در وبلاگ‌مان منتشر نمی‌کنیم. دلایل  زیادی می‌تواند برای این کم کاری باشد اما به نظر من مهم‌ترین دلیلش خودسانسوری شدیدی است که اکثر ما دچارش شدیم. دلیلش هم این است که با وجود خطوط قرمز نامرئی که وجود دارد نوشتن مانند راه رفتن در میدان مین است. اطمینان نداریم این مطلبی که می‌نویسم برایمان مشکلی ایجاد می‌کند یا نه، امیدوارم مسئولین یک بار برای همیشه دور هم بنشینند و این خطوط قرمز را مکتوب کنند تا ما هم از این بلاتکلیفی دربیاییم.